هدف سخت به قلم زهرا رحمانی
پارت صد و هشتم
زمان ارسال : ۸۴ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه
چند ساعتی از آن روز را نیز مانند تمام یک ماه اخیر، به تمام جاهای احتمالی جهت یافتن تانیا یا مهران سر زد؛ اما باز هم خبری از آنها نبود. مولایی نیز اخبار ادارهی پلیس را برایش مخابره کرده و حس ناامیدی در وجودش بیش از پیش سایه انداخته بود.
_کجایی لعنتی؟ کجا قایمت کرده؟
میل رفتن به آلونکش را نداشت. بیثمر روی نیمکتی در پارک نشست و به کودکان در حال بازی چشم دوخت که پیامی بر صفحهی
مریم گلی
00خدا ذلیلت کنه مهران ،کجا بردی تانیا رو؟ممنونم نویسنده جان